دردهای ما بسیجیان

وقتی تو خیابون چشمم به چشم یه دختر افتاد

سرم رو برگردوندم، وقتی از کنارم گذشت ،

بهم گفت : اُمل !!

وقتی سر به زیر با ناموس مردم حرف زدم ،

بهم گفتن : اُمل !!

وقتی تو تاکسی سوار شدم دیدم یه نامحرم کنارم نشسته ،

خودم رو جمع کردم ،

بهم گفت : اُمل !!

وقتی موقع اذان رفتم مسجد ،

بهم گفتن : اُمل !!

وقتی با عشوه و ناز با نا محرم حرف نزدم ،

 بهم گفتن : اُمل !!

وقتی زنگ گوشیم سرود یا علی بود که با بچه ها ی حسینیه کار میکردم

بهم گفتن : اُمل !!

وقتی پای ثابت بچه های هیئت شدم ،

بهم گفتن : اُمل !!

وقتی موقع حرف زدن با نامحرم سرم پایین بود ،

بهم گفتن : اُمل !!

وقتی نخواستم پشت سر دختر مردم راه برم و مزاحمش بشم ،

بهم گفتن : اُمل !!

وقتی پشت رهبرم حرف زدن ، رگ غیرتم بالا زد ،

بهم گفتن : اُمل !!

وقتی بهترین کتاب رمانم شد “دا” ،

بهم گفتن : اُمل !!

وقتی گفتم توی خونمون ماهواره نداریم

چون عقیدم اینه که ماهواره دقیقا همون غارت فرهنگیه ،

بهم گفتن : اُمل !!

وقتی بزرگترین آرزوم شد ” شهادت ” ،

بهم گفتن : اُمل !!

تازه فهمیدم این روزها هر کی از کنارم رد میشه ، چرا به من میگه : اُمل ؟!

 اصلا خدایا شکرت که شدم اُمل

در روزگاری که هرچیز غیر از آُمل بودن بوی کفر و فساد میده …

تقدیم به تمام مردم کشورم از طرف بچه بسیجی


نظرات شما عزیزان:

سعید احمدی
ساعت1:42---6 دی 1392
سلام آقا صادق عزیز.

اجرکم عند الله برای این مطالب خوبی که گذاشتی.خیلی قشنگن. اگه تمایل داشتی یه سری هم به وبلاگ من بزن و در مقام استاد برای من نظر بده.آدرس من: http://cdefence.loxblog.com/

یا مهدی(عج)
پاسخ:ممنون بابت نظرت من کی باشم که در مقام استاد نظر بدم من کوچیک همتونم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:, | 12:35 | نويسنده : صادق رئیسی |